مادر ناز من |
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛ تا یک لقمه بیشتر بخورم... یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران میگفتی بخور تا بزرگ بشی آقا شیره بشی... خانوم طلا بشی... و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم . حتی بغض هایم را!!! موضوعات مرتبط: برچسبها: خیال تو چو باران دلپذیر است موضوعات مرتبط: برچسبها:
»»»» مــــــــــــــــادر ««««
وقتي که تو ۱ ساله بودي، اون (مادرت) بِهت غذا ميداد و تو رو تر و خشک مي کرد ... تو هم با گريه کردن در تمام شب از اون تشکر مي کردي! وقتي که تو ۲ ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري. تو هم اين طوري ازش تشکر مي کردي، که وقتي صدات مي زد، فرار مي کردي! وقتي که ۳ ساله بودي، اون، با عشق، تمام غذايت را آماده مي کرد. تو هم با ريختن ظرف غذات ،کف اتاق،ازش تشکر مي کردي ! وقتي ۴ ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد. تو هم، با رنگ کردن ميز اتاق نهار خوري، ازش تشکر مي کردي! وقتي که ۵ ساله بودي، اون، لباس شيک به تنت کرد تا به مهد کودک بري. تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گِل، ازش تشکر کردي ! وقتي که ۶ ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي کرد. تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشکر مي کردي ...! وقتي که ۷ ساله بودي، اون، برات یک توپ فوتبال خريد. تو هم، با شکستن پنجره همسايه کناري، ازش تشکر کردي!!! وقتي که ۸ ساله بودي، اون، برات بستني خريد. تو هم، با چکوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشکر کردي! وقتي که ۹ ساله بودي، اون، هزينه کلاس پيانوي تو رو پرداخت. تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري پيانو، ازش تشکر کردي! وقتي که ۱۰ ساله بودي، اون، تمام روز رو رانندگي کرد تا تو رو از تمرين فوتبال به کلاس ژيمناستيک و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره.... تو هم با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کني ازش تشکر کردي ! وقتي که ۱۱ ساله بودي، اون تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد. تو هم، ازش تشکر کردي: ازش خواستي که در يه رديف ديگه بشينه ! وقتي که ۱۲ ساله بودي، اون دلسوزانه تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلوزِيِونی بر حذر داشت. تو هم، ازش تشکر کردي: صبر کردي تا از خونه بيرون بره و بعد ... وقتي که ۱۳ ساله بودي، اون بهت پيشنهاد داد که موهاتو اصلاح کني. تو هم، ازش تشکر کردي، با گفتن اين جمله: تو اصلاً سليقه اي نداري! وقتي که ۱۴ ساله بودي، اون، هزينه اردو يک ماهه تابستاني تو رو پرداخت کرد. تو هم،ازش تشکر کردي: با فراموش کردن نوشتنيک نامه ساده !!! وقتي که ۱۵ ساله بودي، اون از سرِ کار برمي گشت و مي خواست که تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت کنه ... تو هم، ازش تشکر کردي: با قفل کردن درب اتاقت! وقتي که ۱۶ ساله بودي، اون بهت رانندگي ياد داد ... تو هم ،هر وقت که مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي ؛ اینجوری ازش تشکر کردي! وقتي که ۱۷ ساله بودي،و وقتيکه اون منتظر يه تماس مهم بود : تمام شب رو با تلفن صحبت کردي و، اينطوري ازش تشکر کردي وقتي که ۱۸ ساله بودي، اون ، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي کرد.. تو هم، ازش تشکر کردي،اينطوري که تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي! وقتي که ۱۹ ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد. تو هم، ازش تشکر کردي،:با گفتن خداحافظِ خشک و خالي، بيرون خوبگاه، به خاطر اينکه نمي خواستي جلوی دوستات خودتو دست و پا چلفتي و بچه ننه نشون بدي!!! وقتي که ۲۰ ساله بودي، اون، ازت پرسيد که، آيا شخص خاصي به عنوان همسر مد نظرت هست؟ تو هم، ازش تشکر کردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره ! وقتي که ۲۱ ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد خط مشي براي آينده ات داد. تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشکر کردي: من نمي خوام مثل تو باشم!!! وقتي که ۲۲ ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت. تو هم،ازش تشکر کردي،ازش پرسيدي که: مي توني هزينه سفر به اروپا را برام تهيه کني؟! وقتي که ۲۳ ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بهت اثاثيه داد. تو هم، ازش تشکر کردي،با گفتن اين جمله، پيش دوستات،:اون اثاثيه ها زشت و قدیمی هستن! وقتي که ۲۴ ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينکه، در آينده مي خواي با اون ها چي کار کني، ازت سئوال کرد.. تو هم با دريدگي و صدايي (که ناشي از خشم بود) فرياد زدي:مــادررر،لطفا تو کارام دخالت نکن ! وقتي که ۲۵ ساله بودي، اون، کمکت کرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت کني، و در حالي که گريه مي کرد بهت گفت که: دلم خيلي برات تنگ مي شه... تو هم ازش تشکر کردي، اينطوري که، يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب کردي!!! وقتي که ۳۰ ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد که تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد. تو هم با گفتن اين جمله ،ازش تشکر کردي، همه چيز ديگه تغيير کرده !!! وقتي که ۴۰ ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد يکي از اقوام رو يادآوري کنه. تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشکرکردي! وقتي که ۵۰ ساله بودي، اون، مريض شد و به مراقبت و کمک تو احتياج داشت. تو هم با سخنراني کردن در مورد اينکه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشکر کردي!!! و سپس، يک روز، اون، به آرامي از دنيا ميره و تمام کارهايي که در حق مادرت انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد ... ------------ --------- ------ --------- --------- --------- ------- اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نکن که بيشتر از هميشه بهش محبت کني : با كوچكي يك بوسه تا بزرگي گفتن : مادر دوستت دارم ... موضوعات مرتبط: برچسبها:
کاش حداقل نصف این مقداری که می گیم ، قدرشونو می دونستیم . . .
موضوعات مرتبط: برچسبها:
مادر است چشم و چـــــراغ زندگی مادر است سرچشــــــمه آزادگی
مادر است تصویر عشق و عاشقان مادر است نقـــــــــش بلند جاودان
مادر است مقصــود هست و بود ما مادر است بالاترین موجــــــــودِ ما
مادر است آمـــــــــــــوزگار معرفت مادر است یک عالمـــی از موهبت
موضوعات مرتبط: برچسبها: «مادر شاهکار طبیعت است.» موضوعات مرتبط: برچسبها:
برای تو می نویسم ....
برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست... برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست... برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست... برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
موضوعات مرتبط: برچسبها:
خواندم ترانه اي زيبا برايت مادر
ميون ترانه هام نوشتم نامت را
نوشتم نامت را با بغض با گريه هاي دور نوشتمت ،نوشتمت ترانه خوان شعر هايم
نوشتمت با كلماتم نام زيبايت را
و بر هر شاخه ي گل ياس بازمی نويسم
دوستت دارم
مادر
موضوعات مرتبط: برچسبها:
مادرم را هیچ وقت ندیدم که پرواز کند؛ زیرا به پایش؛ من را بسته بود؛ پدرم را؛
و همه ی زندگیش را … موضوعات مرتبط: برچسبها:
به سلامتی همه مادرا کودک که بودم ، وقتی زمین میخوردم ،مادرم مرا میبوسید، موضوعات مرتبط: برچسبها: بهترین جای دنیا باشی ،ولی پیش مادرت نباشی موضوعات مرتبط: برچسبها: جوانیهایت را
با بچگیهایم پیر کردم ..........
مرا به موی سپیدت ببخش مادر!!!
موضوعات مرتبط: برچسبها:
وقتی مریض میشدی و پزشک ازت میپرسید : بیماریت چیه ؟؟؟
منتظر مادرت میشی ...
و همیشه جواب دادن رو به اون میسپاری ...
چرا که میدونی مادرت همون احساسی رو داره که تو داری ...
حتی از خودت بیشتر دردت رو احساس می کنه !!! موضوعات مرتبط: برچسبها:
مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم "مادری" را که برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ... موضوعات مرتبط: برچسبها:
سپاسگزارم از اینکه ترانه ها و موسیقی های روز را برایم آوردی
که می تواند برای تمام زندگیم کافی باشد .
سپاسگزارم که غروب را برای اولین بار به من نشان دادی
_ برای اینکه در زیر باران سیل آسا با من هم گام شدی
به خاطر قدم زدن در ساحل زمستانی
سپاسگزارم که ....
موضوعات مرتبط: برچسبها:
مهم نیست در چه سنی باشم
هر زمان چیز جدید یا عالی می بینم
دلم میخواهد فریاد بزنم ... " مامان بیا نگاه کن " موضوعات مرتبط: برچسبها:
زن یعنی
زن یعنی
یعنی
موضوعات مرتبط: برچسبها: تار و پود روح مادر را از مهربانی بافتهاند. موضوعات مرتبط: برچسبها: من بدهکار توام ای مادر من بدهکار توام ای مادر! موضوعات مرتبط: برچسبها: برای ابراز عشق و علاقه به مادرتون منتظر یک روز خاص نباشید ... تا اطلاع ثانوی : هر روز ، روز مادره موضوعات مرتبط: برچسبها:
بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه. موضوعات مرتبط: برچسبها:
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...
موضوعات مرتبط: برچسبها:
از مرگ نمی ترسم من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم ...
موضوعات مرتبط: برچسبها:
آدمها ... : ... وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند . ... وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند. ... وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند ! موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |